رسپينارسپينا، تا این لحظه: 10 سال و 5 ماه و 30 روز سن داره

عشق مامان و بابا (رسپینا)

تولد دو سالگی عزیز دلم

(94/8/16) گل های بهشت سایبانت یک دسته ستاره ارمغانت یک باغ پر از گل های نرگس تقدیم به قلب مهربانت تولدت مبارک توی این عکس هم سن تولدتو نشون میدی عزیز دلم   دخترم عکاس شده مبارک مبارک تولدت مبارک بیا شمعا رو فوت کن که صد سال زنده باشی ...
16 آبان 1394

عکسهای قبل از دو سالگی

(پاییز94 قبل از پایان 2 سالگی) قهر دختر گلم: اینجا هم توی بازار برای خودت دوستای جدید پیدا کرده بودی دخمل با مزه من تاب بازی با کریر نارنگی خوردن دختر ناز من پدر و دختر با محبت دخترم تو مراسم علی اصغر توی مسجد انتخاب دخترم و علاقه شدیدش به رنگ آبی اینم از خرابکاری دخترم که سه تا زیر بغلو داغون کرده و مالیده به تخت و لباساش بعد از خرابکاری داشتی پاک میکردی قربونت برم ...
3 آبان 1394

بدون عنوان

(94/8/1) شب بابایی برا دفتر نقاشی و مداد رنگی خریده بود چون تو خواب بودی نتونستیم بهت بدیمشون تا خوشحال شی. برا همین شب گذاشتیم زیر بالشت تا وقتی صبح بیدار شدی ببینی شون و خوشحال شی. اما صبح زود با این صحنه روبرو شدیم ...
1 آبان 1394

بابایی تولدت مبارک

  (94/6/25) زیباترین گل ها را برای زیبایی زندگیت و کوتاهی عمرشان را برای غم هایت آرزو مندم . . . تولدت مبارک امروز بابایی رو موقع ورودش به خونه سورپرایز کردیم بابایی خیلی خیلی خوشش اومده بود   تولدت مبارک عشقم از طرف همسفر همیشگی زندگیت هاجر     ...
25 شهريور 1394

سال نو مبارک

(94/1/1) درشکفتن جشن نوروز برایت در همه ی سال سر سبزی جاودان وشادی اندیشه ای پویا و آزادی و برخورداری از همه نعمتهای خدادادی آرزومندم . . .   اینم از هفت سین نقلی ما رسپینا جون کنار هفت سین و اما دستکاری هفت سینمون و خوردن سیبش توسط رسپینای شیطون ...
1 فروردين 1394